سلام وبلاگتون بسیار زیباست اما سوالی که واسم پیش اومده دوست دارم بدونم چه نسبتی با من دارین ؟؟؟ اگه امکانش بود جواب من رو بدید....
سلام و عرض ادب به شما برادر عزیز..ممنون از اینکه به ما سر زدید. خانم تفاخ هم ورودی دانشگاه ما بودند و دوره کارشناسی رو با هم بودیم. از نظر نسبتی اگر بخواید، "رفاقت" نسبت بین بچه های این وبلاگ بود و هست!! یا علی
سالها گفتیم ما از کربلا از شهید عشق و میدان بلااز غمش بر سینه و بر سر زدیم بوسه بر گهواره اصغر زدیمباز هم گفتیم: مظلوما حسین! بی کس و بی بال و پر، تنها حسین! فرصت دهید گریه کند بی صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فراتچشم فرات در ره او اشک بود و اشک زان گونه اشکها که مرا هست با فرات حالی به داغ تازهی خود گریه میکنی تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات از طفل آب، خجلت بسیار میکشم آن یوسفم که ناز خریدار میکشم در مشک تشنه، جرعهی آبی هنوز هست اما به خیمهها برسد با کدام دست؟ برخاست با تلاوت خون، بانگ یا اخا وقتی «کنار درک تو، کوه از کمر شکست»تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت سنگی زدند و کوزهی لب تشنگان شکست! شد شعلههای العطش تشنگان، بلند باران تیر آمد و بر چشمها نشست میخواهم از خشکیدن دریا بگویم از تشنه کامیهای ماهیها بگویم روزی که آب از شرم و خجلت آب میشد از داغ آن آلالهها بی تاب میشد من حرفها از ظهر بی خورشید دارم من شکوهها از ماه، از ناهید دارمای کاش آن روز آسمان خون گریه میکرد هم ابر، هم رنگین کمان، خون گریه میکرد مگر آن دست چه بخشید به آغوش فرات که از آن بوی علمدار تو بر میخیزد دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنمفردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم عالم همه قطرهاند و دریاست حسین خوبان همه بندهاند و مولاست حسین این زمین، کربُ بلاست، کعبه قالوا بلی است قتلگاه من صفا، مروهام طشت طلاست هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست هر که را مینگرم شور محرم داردنه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال کعبه با یاد غمت جامه ماتم داردروضه خوان تو خدا، گریه کن تو آدم اشک ارثی است که ذریه آدم دارد دشمنت کشت ولى نور تو خاموش نگشت آرى آن جلوه که فانى نشود نور خداست
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام وبلاگتون بسیار زیباست
اما سوالی که واسم پیش اومده دوست دارم بدونم چه نسبتی با من دارین ؟؟؟
اگه امکانش بود جواب من رو بدید....
سلام و عرض ادب به شما برادر عزیز..ممنون از اینکه به ما سر زدید. خانم تفاخ هم ورودی دانشگاه ما بودند و دوره کارشناسی رو با هم بودیم.
از نظر نسبتی اگر بخواید، "رفاقت" نسبت بین بچه های این وبلاگ بود و هست!!
یا علی
از گفتن حرف های زیادی خودداری کند...
خیلی لازم بود
برادرم فک کنم شما برادر فاطمه تفاخ باشین، ما از دوستان و هم دوره ای های ایشون هستیم
سلام. ولی من توی مورد اول بیشتر مشکل دارم! اخلاق نیکو... الا ما رحم ربی
بله بسیار هم عالی
سالها گفتیم ما از کربلا از شهید عشق و میدان بلااز غمش بر سینه و بر سر زدیم بوسه بر گهواره اصغر زدیمباز هم گفتیم: مظلوما حسین! بی کس و بی بال و پر، تنها حسین! فرصت دهید گریه کند بی صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فراتچشم فرات در ره او اشک بود و اشک زان گونه اشکها که مرا هست با فرات حالی به داغ تازهی خود گریه میکنی تا میرسی به مرقد عباس، یا فرات از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات از طفل آب، خجلت بسیار میکشم آن یوسفم که ناز خریدار میکشم در مشک تشنه، جرعهی آبی هنوز هست اما به خیمهها برسد با کدام دست؟ برخاست با تلاوت خون، بانگ یا اخا وقتی «کنار درک تو، کوه از کمر شکست»تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت سنگی زدند و کوزهی لب تشنگان شکست! شد شعلههای العطش تشنگان، بلند باران تیر آمد و بر چشمها نشست میخواهم از خشکیدن دریا بگویم از تشنه کامیهای ماهیها بگویم روزی که آب از شرم و خجلت آب میشد از داغ آن آلالهها بی تاب میشد من حرفها از ظهر بی خورشید دارم من شکوهها از ماه، از ناهید دارمای کاش آن روز آسمان خون گریه میکرد هم ابر، هم رنگین کمان، خون گریه میکرد مگر آن دست چه بخشید به آغوش فرات که از آن بوی علمدار تو بر میخیزد دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنمفردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم عالم همه قطرهاند و دریاست حسین خوبان همه بندهاند و مولاست حسین این زمین، کربُ بلاست، کعبه قالوا بلی است قتلگاه من صفا، مروهام طشت طلاست هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست هر که را مینگرم شور محرم داردنه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال کعبه با یاد غمت جامه ماتم داردروضه خوان تو خدا، گریه کن تو آدم اشک ارثی است که ذریه آدم دارد دشمنت کشت ولى نور تو خاموش نگشت آرى آن جلوه که فانى نشود نور خداست